دهم فوریه‌ام درد می‌کند. یک سال گذشته و من فکر می‌کنم که چرا آنقدر تصوراتم با واقعیت فرق داشت. چقدر به خیال خودم همه جوانب را در نظر گرفته بودم و چقدر حواسم جمع بود که حتی‌الامکان درست و منطقی جلو بروم و توقع بیجا نداشته باشم و توقع بیجا ایجاد نکنم. 
در حقوق، دکترینی وجود دارد به اسم انتظارات معقول/متعارف که در شاخه‌های مختلف حقوق از جمله حقوق قراردادها و حقوق مسئولیت مدنی و حتی حقوق سرمایه‌گذاری بین‌المللی مورد استناد قرار می‌گیرد. از بین ملاک‌های پیشنهاد شده برای تعیین ماهیت این انتظارات، ملاک نوعیِ شخصی، ملاک دقیق‌تری به نظر می‌رسد. به زبان ساده یعنی یک آدم معقول و متعارف در شرایط شخصی تو، چه انتظاراتی در فلان موقعیت برایش ایجاد می‌شد. و همین انتظار متعارف می‌تواند تعیین‌کننده حدود تعهد باشد.
ولی واقعا لازم است استدلال حقوقی پیدا کنم برای درد دهم فوریه‌ام؟ نه، لازم نیست. این درد هم طوری جا خوش کرده سرجایش که دیگر بخشی از من شده و بودنش لابد چیزهایی به من می‌دهد. 



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها